در مرز بيتکرار تاريخ!
عبدالرضا سلطاني
به مرز تاريخ رسيدهايم! چه باور کنيم چه اين را خواب و خيال تفسير کنيم، اکنون در «حد بيتکراري» از تاريخ قرار گرفته ايم. دير زماني پيش، شيطان با دو ترفند، استوانه خيمه خود را از هلاکت رهانيد، از يک سو با منحرفان و شعار معروفشان «لاحکم الالله» ظرفيت لشكر خدا را براي نبرد اصلي در صفين تضعيف کرد و از طرف ديگر در آستانه شکست، سند بيبصيرتي لشكر حق را براي هميشه بادبان نيزههاي عبرت کرد. 1300 سال طول کشيد تا تاريخ دوباره به مرز قبلي بازگردد.
اما اينبار پارچههاي سبز بر درفش حيله خودنمايي ميکردند تا شعار «يا حسين (عليهالسلام) و اللهاکبر» دل شبهاي بيبصيرتي را درنوردد. اما اينبار تاريخ تکرار نشد! پس از 8 ماه، امت امام مرز تاريخ را شکستند تا از فرداي حماسه 9 دي به مرز بيتکراري از تاريخ گام بگذاريم. امروز سپاهيان لشكر شيطان با پرچمهاي بيرنگ در حال تدارک جنگي ديگرند، جنگي که شيطان منحرفان را با شعار فاستقاموا در نهروان به استقبال لشكر حق فرستاده تا قواي آنها را براي رويارويي اصلي فرسايش دهد.
براي رد شدن از اين پيچ خطرناک و به نظر نهايي، بايد نور بصيرت را بر صفهاي در هم آميخته شده تاباند. بايد معيار حق را نورافکن مسير قرار داد و اولياي حق را از اولياي ناحق تميز داد. بگذاريد مصداقيتر بحث را دنبال کنيم. احتمالاً قبول داريد که احمدينژاد به عنوان خاكريز اول و فدايي انقلاب و رهبري در گوشهاي از ميدان نبرد، ايستاده، با قبول اين پيش فرض اثبات شده، به «ديگران» ميرسيم، ديگراني که با همه اختلافها در اين چند مورد با هم «وحدت و انسجام» دارند: الف - از منتهي اليه لشكر چپ تا دور دستترين افق ارتش راست بر اين موضوع تأكيد دارند که ما با احمدينژاد و احمدينژاديها نيستيم.
ب- اين صفهاي به ظاهر «متمايز و درهم» به اين نکته هم معترفند که احمدينژاد و احمدي نژاديها هم با ما هيچ نسبتي ندارند.
ج- و دسته آخر اينکه همه «غير احمدينژاديها» به اين مقوله اعتقاد راسخ دارند که خطر اصلي براي آنها همين تفکر است. پس لاجرم اين جبهه به فصل مشترک مابين همه اين گروههاي به ظاهر متضاد تبديل شده و اصل «دشمن دشمن من، دوست من است»، بر آنها مترتب گرديده، حالا اگر گزارههاي بالا را کنار هم قرار دهيد يک صف بندي شفاف به وجود ميآيد که ميان دو جبهه، قطب يا هر چيز ديگري که نامش را ميگذارند، تعريف ميشود. اما اين دو قطبي از کجا آغاز شده و چرا تنها در برهههاي بسيار خاصي از تاريخ برجسته شده است؟ پاسخ به اين سؤال خيلي از چشم ما دور نيست! خداوند در کلام نوراني خود دو جبهه خير و شر را اينگونه تفسير ميکند «ألا ان حزبالشيطان هم الخاسرون»، «ان حزب الله هم المفلحون» و يا «فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» به عبارتي خداوند احزاب را به دو گروه شيطاني و خدايي تقسيم کرده و ميفرمايند حزب خدا پيروز و رستگار و حزب شيطان زيانکارند. (آيات 19 و 22 سوره مبارکه مجادله و آيه 56 سوره مبارکه مائده).
اين صف بندي در کلام نوراني امام راحل هم متبلور و متجلي است آنجا که در 7 تيرماه 1358 در ديدار با طلاب مدرسه فيضيه و مبلغان ميفرمايند: «اختيار با شماست که (يکي از) اين «دو راه» را اختيار کنيد، يا صراط مستقيم «انسانيت» را؛ يا انحراف به چپ، يا انحراف به راست. از هر طرف انحراف باشد، از «انسانيت» دور ميشود. هر چه جلو برود دورتر ميشود. کسي که از راه مستقيم منحرف شد هر چه پيش برود دورتر ميشود از راه، اگر از راه مستقيم «انسانيت» دور شد...، «مغضوب عليهم» يک طايفهاند منحرف، «ضالين» هم يک طرفند منحرف؛ از هدايت دورند. و هر چه پيش بروند دورتر ميشوند.» سؤال اصلي اينجاست که در اين مرز بيتکرار بايد چه کرد؟! يکي از راههاي شناخت قطبها رجوع به رأس هرم است. دقيقاً با اين تفاسير و تحليل است که شيطان سياست «محو کردن» رأس جبههها را از دو سال پيش به اين طرف دنبال کرده، شايد يادآوري بخشي از سخنان يکي از شياطين انسي موضوع را بهتر قابل درک کند «شيمون پرز، در گفتوگو با شبکه تلويزيوني فاکس نيوز در نيويورک و به تاريخ ۲ مهر ۱۳۸۹ ميگويد: ما بايد وضعيتي را به وجود بياوريم که در آن، بودن با احمدينژاد به يک «ننگ» تبديل شود. او يک ديکتاتور است. او يک تروريست است... اما او تقريباً به عنوان يک قهرمان فرهنگي پذيرفته شده است. چنين وضعيتي مايه شرمساري است. ما بايد ارزشهايمان را تقويت کنيم. بايد اهميت شرمسار بودن را برگردانيم.»
با اين فرامين که در اشکال مختلف و به زبانهاي گوناگون تکرار و به صورت عملي پياده شد ما شاهد بوديم که قيچي با دو لبه، ليدر اجرايي جريان حق را هدف قرار داد، با يک لبه در طي دو سال و علي الخصوص اين 9 ماه، شخص و اطرافيان درجه يک او را تخريب کردند و با لبهاي ديگر، طرفدارانش را از گردونه معادلات سياسي حذف نمودند!
اما از طرف ديگر کارويژهاي تعريف شد که ليدر جريان مقابل هم «محو» شود لذا از اواخر سال 89 اين سياست اجرايي شد. پس از اين کاشت و داشت، زمان و فرصت برداشت فرارسيد و حالا شيطان به دنبال نتيجه اين همه تلاش مستمر است. اينگونه بود که فرمان آتش اينگونه از يك پايگاه اطلاعرساني منتشر ميشود «سکوت رهبري در قبال انحراف رئيس جمهور جايز نيست!»
پس از اين فرمان است که روزنامه فرياد کرد که «دوباره هاشمي رفسنجاني!» خيلي زمان لازم نبود تا از سايتهاي اقماري يک ارگان خاص تا سايت و روزنامه رسمي آن و شبکه بيبي سي، روزنامههاي منتسب به جريان فتنه و ... را آماج تيرهاي زهر آگين خود کنند که «منحرفين! دوباره به دنبال دو قطبيسازي هستند» پس از آن به يکباره براي پرونده خاک خورده دختر او حکم صادر ميشود، پاسپورت خانواده فرزند لندن نشين ضبط ميگردد و سايت متبوعش مسدود ميشود! اين همه براي آن انجام شد تا کسي باور نکند «دوباره هاشمي رفسنجاني!»
پيرامون مختصات اين صفبندي باز هم با شما سخن خواهيم گفت.
«الهي... اظهر کلمه الحق واجعلها العليا وادحض کلمه الباطل واجعلها السفلي» خدايا! کلمه حق را آشکار کن و برتر قرار بده و کلمه باطل را محو و پست گردان (فراز پاياني زيارت امين الله)